به سازمانهای آتئیست و سکولار در سراسر جهان
به مدافعین حقوق انسانی و جامعه بین المللی
من سهیل عربی هستم که از اعماق زندان های مخوف حکومت اسلامی با شما حرف میزنم.
در سال ١٣٩٢ شش سال قبل دستگیر شدم، چرا که در وبلاگ و فیس بوک خودم اسلام و مذهب را نقد میکردم. حکومت اسلامی مرا به اتهام توهین به پیغمبر و خدا و ای و حداد عادل، به اعدام محکوم کرد و اگر تا امروز زنده هستم بدلیل اعتراضات بین المللی، اعتراض شما سازمان های آتئیست و مدافع حقوق انسان و مخالف اعدام، و اعتراض در داخل ایران بوده است.
امروز اما مجددا به شما متوسل میشوم، چرا که کرونا در ایران بیداد میکند و در زندان ها نیز کم کم پیدا شده و جان همه ما در خطر فوری و جدی است. همه شما شاید تصویرتان از زندان طبق استانداردهای بین المللی است. نه! در اینجا زندان آخر جهنم است. در اینجا زندانی برده حاکمین است و با او رفتاری بشدت وحشیانه و غیر انسانی دارند. زندان محل اعدام و یا قتل عامدانه هزاران زندانی است. اعدام با طناب دار و همچنین قتل بر اثر بی دارویی و شکنجه و شرایط افتضاح بهداشتی و غیره! و اکنون خطر کرونا و قتل عمد ده ها و یا شاید صدها نفر بر اثر این بیماری و نبود امکانات.
من میخواهم در این شرایط از شما بخواهم بلند شوید و به هر طریق ممکن به این حکومت فشار بیاورید ما را حداقل برای مدتی به مرخصی بفرستند، تا این بار به دست کرونا به قتل نرسیم. من از طرف صدها و صدها زندانی ی و زندانیان عادی با شما حرف میزنم که انتظار دارند دنیا در این شرایط به داد آنها برسد.
ابراهیم رئیسی مسئول قوه قضاییه حکومت اسلامی تا کنون زیر فشارها کمی عقب نشینی کرده و به تعدادی از زندانیان مالی و عادی مرخصی داده اما باید این حکومت تحت فشار قرار بگیرد به کسانی چون من و یا آتنا دائمی و یا جعفر عظیم زاده و کسانی که به اصطلاح حکومت، اتهام امنیتی دارند، نیز فورا مرخصی بدهند.
با تشکر سهیل عربی زندانی ی و آتئیست
١٣ اسفند ١٣٩٨ برابر با سوم مارس ٢٠٢٠
چانه زنی قاتلان و شکنجه گران دیروز و امروز جمهوری اسلامی بر سر جان مردمی که فریاد زدند آزادی و برابری، فریاد زدند نه به استبداد و استثمار. اعدام و شکنجه و سرکوبتان ما را مصمم تر میکند به ادامه راهی که انتخاب کرده ایم. برای آزادی باید نترسید و جنگید، چراکه "آسودگیِ ما عدم ماست". با تمام خشم و تنفرمان روزگارتان را تیره میکنیم و آن روز نزدیک است. ما بسیاریم؛ کارگر، معلم، دانشجو، زن، مرد، پیر، جوان و تمام رنج کشیدگان از حکومت فاشیستی ـ اسلامیتان، بر سرتان خراب خواهیم شد و شک نکنید این جنبش عظیم لحظه ای از تکاپو نمیافتد تا لحظه سرنگونی کامل. هیچگونه اصلاحات را لحظه ای برنمیتابیم که اصلاح پذیر نیستید؛ غده سرطانی را چه به اصلاح! تنها و تنها سرنگونی و سرنگونی. باید با شما با زبان خودتان رفتار کرد، مو به مو، که این انقلاب است و انقلاب با کسی شوخی ندارد. دست و پای آخرتان را بزنید که دیگر دستی نخواهید داشت برای امضای حکم زندان و شکنجه و اعدام بی گناهانِ آزاده و پایی نخواهید داشت برای فشردن گلوی آنان که فریاد آزادیخواهی سرمیدهند و . برای فرار! ما نظاره تان میکنیم اما نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم. ما نسلهای زخم خورده ای هستیم که گورکنان داخلی ها تا صادراتی هاتان خواهیم شد. مرگ بر جمهوری اسلامی و تمام هواخواهان و مزدبگیرانش.
در تفکر ماتریالیست، جهان مادی، جاودانی و بیانتهاست. جهان مادی دارای اشکال مختلف است. در جهان همه اشیاء هر قدر هم کوچک باشند از هیچ زاییده نمیشوند و به هیچ مبدل نمیگردند. اصطلاح از بین رفتن» شیء به معنای تبدیل آن شیء به شیئی دیگر است. پایان یکی آغاز دیگری، مرگ یکی، زندگی دیگری است و این روند تا بینهایت ادامه دارد. آنچه هرگز از بین نمیرود ماده یعنی واقعیت عینی است. در این مورد است که بشر همواره از خود پرسیده چطور میشود که ماده همیشه وجود داشتهاست؟ چنین پرسشی شگفتآور نیست. زیرا که انسان در سراسر زندگی خود شاهد زایش، رویش و پرورش و سپس زوال و نابودی اشیاء و پدیدههاست، میبیند که هر چیزی را آغازی و پایانی است.
چرا ماده استثناء باشد؟ چرا کسی یا چیزی در آغاز» آن را خلق نکرده باشد؟ به این پرسشها تنها و تنها علم میتواند پاسخ دهد و پاسخ علم که در طول تاریخ مرتباً مستحکمتر و قاطعتر و مستدلتر شده آن است که ماده همیشه وجود داشتهاست و ازلی است، همیشه باقی خواهد بود و ابدی است. حادث نیست، قدیم است، فانی نیست، باقی است.
هرقدر ما با دستاوردهای علم بیشتر و همهجانبهتر آشنا باشیم بهتر میتوانیم این حکم اساسی را ثابت کنیم. مثلاً قانون بقا و تبدیل جرم و انرژی (لاوُآزیه و لومونوسف) ثابت میکند که در طبیعت هیچ عنصری بدون آن که اثری از خود باقی بگذارد از بین نمیرود و هیچ عنصری از هیچ زاییده نمیشود. علم ثابت میکند که نمیشود چیزی از هیچ خلق کرد. آنچه را که نمیتوان نابود کرد و از بین برد، نمیتوان خلق کرد، نمیشود زمانی بوده باشد که در آن ماده نباشد و از هیچ عنصر و هیچ جا خلق گردد. نتیجه این که ماده همیشه بوده است، همیشه خواهد بود، هرگز زاییده و خلق نشده، قدیم است و جاودانی.
این نوشتار نه به دلیل حذف گزینه سایر ادیان توسط ج.اسلامی و ایجاد محدودیت برای بهاییان ایران در دریافت کارت شناسایی ملی و به تبع آن محرومیت از حقوق شهروندی، که به دلیل نادیده گرفتن و نقض آشکار حقوق انسانی و تبعیض سیستماتیک در اسلام ی ست.
چندی پیش سیف الله ابوترابی سخنگوی سازمان ثبت احوال در مصاحبه با باشگاه خبرنگاران جوان گفت: طبق اصل ۱۳ قانون اساسی علاوه بر دین رسمی کشور یعنی اسلام، تنها ادیان زرتشتی، مسیحی و کلیمی در قانون اساسی به رسمیت شناخته میشوند.» این محدودیت برای پیروان سایر ادیان در ایران به ویژه بهاییان راهی جز دروغ مصلحتی» باقی نگذاشته است. حال بهاییان که دینشان اجازه گفتن دروغ، حتی مصلحتی را به آنها نداده، و حاضر به پنهان کردن دینشان نیز نیستند، باید از حقوق شهروندی محروم شوند و این یعنی نابرابری تحمیلی!
برابری انسان ها مفهومی اساسی در یک جامعه آزاد است که باید با برچیدن نظام طبقاتی، استثمارگر و پرتبعیض برقرار گردد. این برابری حاوی مفهومی فراتر از برابری حقوقی و صوری افراد و شمول یکسان قوانین و مقررات دولتی بر آنان را دربر میگیرد. برابری نه فقط در حقوق ی بلکه در برخورداری از امکانات رفاهی، جایگاه اجتماعی و مناسبات اقتصادی است. از آغاز انقلاب اسلامی تا به حال، بهاییان ایران قربانی سرکوب سیستماتیک و نظارت شدید نهادهای دولتی و امنیتی با فشار جمهوری اسلامی و علمای دینی بوده اند، این نقض حقوق انسانی از قبل از شروع حیات جمهوری اسلامی نیز وجود داشته اما در طول حیات اسلام ی این مساله بطور مهندسی شده در حال انجام است.
آیا پیروان آیینی جز اسلام و دیگر ادیان مورد قبول ج.اسلامی، به دلیل اعتقاد و باورشان باید از حقوق انسانی محروم شوند؟ نباید حق آیین دادرسی عادلانه داشته باشند؟ آیا باید به جرم بهایی بودن از حق تحصیلات تکمیلی محروم شوند؟ کدام قانون باعث سلب حقوق انسانی از بهاییان ایران میشود؟ در ایران بهاییان با احکام غیرقانونی از حقوق انسانی یا شهروندی محروم شده و میشوند. مراجع تقلید ارتباط و معامله با بهاییان را ممنوع کرده اند و در این بین حکم علی ای نیز فصل الخطاب رویکرد ضد انسانی ج.اسلامی و عوامل آن با بهاییان است؛ جمیع افراد فرقه ضاله بهایی محکوم به کفر و نجاست هستند و از غذا و سایر چیزهایی که با رطوبت مسری در تماس با آنها بوده است باید اجتناب کرد و بر مومنین واجب است که با حیله و فسادگری این فرقه گمراه مقابله کنند.
استثمار و تبعیض و بی حقوقی در ابعادی اینچنین عظیم، و در اشکالی اینچنین عیان از صفات بارز اسلام ی و برای توجیه آسان این وضعیت در ایران است. توجیه این وضعیت و طبیعی جلوه قلمداد کردن آن و ترساندن و برحذر داشتن پیروان آیین بهاییت و همراهان دگراندیش و مدافعان انسانیت در جامعه از شورش علیه این مناسبات و نابرابری ها وظیفه روبنای فکری و فرهنگی و اخلاقی مراکز مختص آن در ج.اسلامی است. هژمونی مراکز فرهنگی و اخلاقی ج.اسلامی با ابزارهای مختلف و با پشتوانه فتاوای مراجع و قدرت سرکوب نیروهای امنیتی و اطلاعاتی، دست بالا را دارد. بخشی از این ابزارها ریشه در سنت و بخشی نشات گرفته از ناسیونالیست و تفکرات متحجر است؛ عواطف و تعصبات اخلاقی جاهلانه، قوم پرستی و نژاد پرستی، مردسالاری و زن ستیزی و . همه و همه حربه های فکری و فرهنگی قدرت حاکم در طول حیات ج.اسلامی برای اعمال تبعیض و ستم آشکار بر اقشار مختلف جامعه بالاخص بهاییان در ایران بوده است.
بر این باورم که برابری حقوقی همه شمول یکسان قوانین واحد برای همه، مستقل از جنسیت، ملیت، مذهب، نژاد، عقیده، مرام، شغل، مقام، تابعیت و غیره باید به عنوان یک اصل تخطی ناپذیر و بنیادین در صدر قوانین جامعه اعلام شود. کلیه قوانین و مقرراتی که ناقض اصل برابری کامل حقوق فردی و مدنی افراد است، باید بلافاصله لغو شوند و کلیه موارد اعمال تبعیض توسط هر شخص و مرجع و مقام و نهاد، اعم از دولتی و غیر دولتی، مورد پیگیری جدی قرار بگیرند و عاملین آن مطابق قانون محاکمه شوند.
رضا سرلک
در ایران اسلام زده، همه آنچه هست و نیست برای شیخ و ملاست. خرما و پارچه مبل و میز و عبا و پول مردم و چاه نفت و وقت مردم و رسانه و . آنچه به این جماعت تعلق ندارد مسوولیت جان و آسایش و رفاه مردم است. این جماعت همانند پیامبرشان محمد، غارتگر و بیمارجنسی و همانند امام اولشان علی، وحشی صفت و خونریز و همانند امام سومشان حسین، تشنه قدرت اما بی مایه هستند. پس دهان این موجودات را همانند پیامبر و امامان پستشان باید به بدترین شکل ممکن مورد عنایت قرار داد.
در جنون و جنایت حاکمان ایران و آمریکا از گذشته تا به حال شکی نیست اما نکته اینجاست که تمامی حکومت های غیرانسانی در بزنگاه های تاریخی خود رخساره دگرگون میکنند و مظلومیت میخرند، از دروغ و وارونه گویی ابایی ندارند و در آخر؛ "رخدادها نیز به مثابه ابزاری برای حکومت ها هستند در جهت حفظ جایگاه خود و جایگاه دشمن واجبِ فرضی". چه ایران و چه آمریکا، جدای از جایگاه قدرت میلیتاریستی، به تناسب رخدادها، مظلومیتی را هم که در چشم جهان فرو میکنند متغیر است. اما بازه این متغیر نباید از حدی فراتر رود که منجر به حکم نابودی دشمن فرضی شود! آمریکا و ایران هر دو لازم و موم یکدیگر هستند در این بازی و در این منطقه جغرافیایی. تنها راه نجات انسان به دست خویش است.
از منصور حکمت:
وقتى راجع به مذهب و بخصوص اسلام در اين دوره صحبت ميکنيم بايد يادمان باشد که اين پديدهاى است که ميشود نشان داد مايه مشقت و سختى براى بشر است، مايه اختناق و بى حرمتى است، مايه تحقير انسانهاست. در نتيجه ما با يک بليّه و مسالهاى روبروييم که بايد آن را تخفيف بدهيم. همانطور که شما مثلا اعتياد به مواد مخدر را فقط امر شخصى آدمها نميدانيد و ميخواهيد سعى کنيد که اعتياد اصلا از بين برود، حتى اگر آدمها اجازه هم داشته باشند مواد مخدر مصرف کنند، هنوز اين را کافى نميدانيم و معتقديم بايد کارى کنيم که اين عادت از سر مردم بيفتد. راجع مذهب هم همينطور است. مذهب هم پديدهاى است که هر چند شخص آزاد است هر باورى راجع به هر چيز داشته باشد، باور داشتن به اين مجموعه فکرى و سياسى و مدنى که اسمش مذهب و مذهب اسلام است، باعث بدبختى مردم شده و در نتيجه مثل هر بليّه ديگرى با آن مبارزه ميکنيد. نفس واگذار کردن آن به امر خصوصى مردم به نظر من کافى نيست. يعنى بايد جامعه کارى بکند که اسلام بربيفتد. ساده بگويم، بايد کارى کنيم که اسلام آزادانه و داوطلبانه توسط خود مردم بربيفتد. مردم ديگر اسيرش نباشند، مردم ديگر تحت تأثيرش نباشد و بخاطرش سرکوب نشوند، مشقت نکشند و در خرافه دست و پا نزنند. اين چه راهى دارد؟ آموزش و پرورش. يک دولت آزاد که حقايق سياسى، اجتماعى، مدنى، تاريخى، بیولوژیکی، فيزيکى و طبيعى را به شهروندانش تعليم ميدهد. قانونهاى مدنى که از مردم در مقابل دستاندازى بنگاههاى مذهبى و صنعت مذهب حفاظت ميکند. مذهب را بايد به نظر من مثل صنعت دخانيات ديد. همانطور که هر کس مختار است سيگار بکشد، شما قوانينى را وضع ميکنيد که شرکتهاى دخانيات از اعتياد مردم سوء استفاده نکنند و بيش از حد باعث بيمارىشان نشوند و دستِ بازى در به اعتياد کشاندن بچهها و نوجوانان نداشته باشند و. در مورد مذهب هم همين قوانين بايد باشد. قوانينى بايد وجود داشته باشد که اجازه ندهد که صنعت مذهب که براى خودش دکّانى است، زندگى مردم را خراب کند. در طول يک نسل ميشود کارى کرد که يک جامعه آزاد بوجود بيايد که مذهب را مثل مالاريا، مثل اعتياد به مواد مخدر ريشهکن کرده باشد.
درباره این سایت